گذشت عمر و نگردید پخته طینت ما


به آفتاب قیامت فتاد نوبت ما

صدای آب روان خواب را گران سازد


ز خوش عنانی عمرست خواب غفلت ما

مقام نشو و نما نیست این نشیمن پست


مگر به ریشه کند زور، نخل همت ما

کباب پرتو منت نمی توان گردید


بس است دیده بیدار، شمع خلوت ما